سلام به مادر دلشکسته

سلام به همه تنه های خسته و

وجود نازنین مادر خوبم  مادر من  مادر ترنم

طیبه  عزیزم مادر نازنیم   در این ایام

ماه  رمضان از خداوند متعال  خواستارم که ترنم

عزیزم حالش رو بهبودی باشد.

درود به مادری که با هم شکستگی قلبش هنوزم

علی رو مثه پسرش دوست دارد و منم افتخار میکنم  به داشتن

چنین مادر مهربان و رنجیده و عزیزی چون ترنم مهربانم.


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 29 خرداد 1394برچسب:, | 10:43 | نویسنده : علی دل شکسته |

میدونید خیلی وقته دستم رو دکمه های تایپ نمی رفت میدونید

آخه من هر نوشته ام رو وقتی شنیدم کسانی اون ور آب کپی برداری

میکنند دلم شکست که چرا عوض کمک و استفادهخوب نوشته هام رو

کسانی توی اسپانیا دارند تحریف  و به اسم خودشون کتاب مینویسند.

اما ایین پایان قصه نبود ونخواهد بود .

چون خواهر خوبم راضیه با هم وجودش از نوشته های من علی و مریم

دفاع کرده و طبقه شنیده های تلفنی از دختر خوب و نازنیم صحرا کتاب رو به

نام من و مریم چاپ دو باره کرده اند.

فقط این روبگم که خیلی خشحالم که حق  به  حق دار رسید متشکرم آبجی

راضیییییییییییییییییییییییییییییییییییییه و صحراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای عزیزم.


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 29 خرداد 1394برچسب:, | 10:38 | نویسنده : علی دل شکسته |

نخیر  خانم  محترم اینا دوست دخترام نبودن

اینا خاله و خواهرای من بودند و فقط مریم بود که

عشقم بود و اونم رفت پیش خداوند  تبارک و

من وموندم وتنهائی و دروغ و دروغ و دروغ

خدایا   خودت همه رو کمک کن من رو پارمیدا رو

صحرا خواهرم رو وراضیه آبجی رو و همه رو


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 28 ارديبهشت 1394برچسب:, | 19:17 | نویسنده : علی دل شکسته |

دیگه حناتون برا علی رنگی نداره

دیگه علی به امید شما دلی نداره

دیگه روحش برا شما  نیست

و دیگه علی براتون دل تنگی نمیکنه

من علی برا کسی دلم تنگه که همیشه از ته دل می گفت علی جان

 آره   اونی که میگفت علی جان الان دیگه پیش شما نیست بلکه  علی رو داره

خوب   تنها کسی که عشق و دوست داشتنش خدائی و الهی بود مریم بود.


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 21 ارديبهشت 1394برچسب:, | 19:43 | نویسنده : علی دل شکسته |

فقط  بگم  که   دنیای  خوبی برای من مریم بود

و الان هم  دارم با مریم زندگی خوبی میکنم.

مریم ترنم  ووووو...............  زهرا  خدا بیامرزه

ناهید  و ..................................................

واقعا  مریم یکی بود  و یک دونه  دیگه مثه اون کسی

پیدا نمیشه  راضیه  تو هم که درزوغ گفتی و رفتی

همه مثه  هم همه  و من مریم رو دارم کنارم .

و دوسش دارم  و خواهم داشت  و دروغ هم نگفتم

مثه شما ها و دوستون داشتم ولی شما من رو فریب دادید.

و بازی  بازی و منم  به  رضای خدایم  راضیییییییییییییی


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 21 ارديبهشت 1394برچسب:, | 6:6 | نویسنده : علی دل شکسته |

 

هيچ وقت از خودمون پرسيديم قيمت يه روز زندگى چنده؟

ما که قيمت همه چيزو با پول ميسنجيم تا حالا شده از خدا بپرسيم:

قيمت يه دست سالم چنده؟

يه چشم بى عيب چقدر مى ارزه؟

چقدر بايد بابت اشرف مخلوقات بودنمون پرداخت کنيم؟

قيمت يه سلامتى فابريک چقدره؟

و خيلى سوال ها مثل اين....

چيه...؟

خيلى خنده داره نه؟

اگه يه روزى فهميديم قيمت يه ليتر بارون چنده؟قيمت يه ساعت روشنايى خورشيد چنده؟

چقدر بايد بابت مکالمه رايگان با خدا پول پرداخت کنيم؟

يا اينکه چقدر بديم تا بى منت نفسمون رو،با طراوت طبيعت پر کنيم....

تموم قشنگى هاى دنيا مال ما،مجانى مجانى

خدايا برای تمام نعمتهايت هزاران بار سپاس

 

کپی کن تا یادخدا دردلها باشه

خدا

خداا

خدااا

خداااا

خدااااا

خدااااااا

خداااااااا

خدااااااااا

خداااااااااا

خدااااااااااا

خداااااااااااا

خدااااااااااااا

خداااااااااااااا

خدااااااااااااااا

خداااااااااااااااا

 

 

دوســـــــــــــــــت  دارررررررم

 



 

اینوبه اشتراک بزار وبدون قرار نیست پولی بهت برسه یا خبرخوشی

فقط ادمهایی رو الان تواین لحظه یادخداشون میندازی تا یادشون باشه خداهست!!!

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 14 ارديبهشت 1394برچسب:, | 18:1 | نویسنده : علی دل شکسته |

Image result for ‫تصوير عرفاني‬‎

دل نامه

از وصال تا فصال

راه مرا با خود مي برد، نه اين كه نخواهم اما راه اين بار بيشتر همراهي ام مي كند. باز هم روز موعود ديدار رسيده است . گام برمي دارم . بلند گام برمي دارم . بلند ... بلند ... بلند ... پرچم سبزتان از بلنداي گنبد ، راه را نشانم مي دهد .

ابتداي درب ورودي طبرسي ، صداي نقاره ها به گوشم مي رسد . اشك هاي حلقه زده در چشمانم دودو مي زنند، مي خواهم رهايش كنم بيرون . و كجا بهتر از آستانه ي شماست ؟ يا علي بن موسي الرضا ...

خم مي شوم ، احترام به جا مي آورم. چشمانم به خاك درگهت گره مي خورد . ناخودآگاه سجود كرده و آستانت را مي بوسم .

در دلم غوغايي برپاست . به ياد مي آورم بارها وبارها و بارهايي كه كودكان معصوم دبستانم را براي زيارت به بارگاهت آوردم وتو درآن روز خوش يمن، به نداي دروني من لبيك گفتي و من فهميدم ..... ؛ كاش زودتر از اين ها مي دانستم كه تنها نيستم!

خورشيد من ! اينك من آمده ام ... آمده ام تا خود را در جويبار صلوات زائرانت شست و شو بدهم . آمده ام تا غبار فرشتگان بر سرم ريخته شود و سبك شوم . آن قدر سبك كه پرواز در من رنگ بگيرد.

آه ! چه لحظه ي ملكوتي قدم در بهشت نهاده ام ، اين جا قطعه اي از بهشت است و زائرانت چون فرشتگان با چادرهايي سپيد و گلگون آماده ي ركوع وسجودند . بايد عجله كنم ، خود را به صفوف رسانده و با نداي قد قامت الصلواة مكبر ، با نيت نماز مغرب به درگاهت مي شتابم و....

آه انيس النفوس !حال مي دانم كه آغوشت چقدر بزرگ است . در صحن ها قدم مي زنم . به تو مي انديشم . به تو كه سفرنامه ات نه آغاز دارد و نه پايان . به تو كه در ادامه ي راه كربلا گام برداشتي، به تو كه با آمدنت به اين سرزمين ، نور و عشق و عشق و عشق را به ارمغان آوردي ، عشقي كه در دل نياكان من كاشتي و آن روز ...

به آن روز مي انديشم . به آن روز كه مامون ملعون ناميمون ، تشييع پيكر پاكت را ممنوع كرده و خلق را از آن فيض محروم نمود. به آن روز مي انديشم . به آن روز كه نياكان من، اهالي محله ي شرافت يافته ي ديوار به ديوار اين حريم حرم پاك (اهالي نوغان ) ، به يمن آن عشق جوانه زده در دلشان، به سويت شتافتند . آن روز زنان مهر خود از شوي خريدند، مردان مهر زجان بريدند ودر پي پيكرت سراسيمه دويدند. آن چنان كه در ازدحام تشييع ، خراسان وسيع ، فرشتگان را تنگ شد و حتي سنگ به ناله درآمد. و اينك اين منم ....

 و اينك اين منم . قطره اي از آن سيل خروشان عشق كه سربر درگاه كبريايي ات گذاشته و دست نياز به دامان عنايت خدايي ات دراز كرده ام . اي كهكشان غريب ، مي دانم اگر كسي بخواهد درب بزرگي را بكوبد ، بايد دردي بزرگ داشته باشد . اما آقاي من ... من دردي بزرگ ندارم... من مريض ندارم .... من ... من مي دانم تو آن امام رئوفي كه شتر از قربانگاه به تو پناه مي آورد و آهو به سوي تو راه مي يابد. من نه به مظلومي شترم و نه به بي گناهي آهو ، اما از بيكران كرمت آگاهم و باور دارم كه گفته اند :

به نا اميدي از اين در مرو ، اميد اينجاست

 زياده از عدد قفل ، كليد اينجاست

مي دانم آغوشت بزرگ است آقا..... مي دانم .... مي دانم كه از ضيافت نگاه مهربانت ، هيچ كس تهيدست باز نمي گردد....... من آمده ام و مي خواهم يك لحظه مرا نگاه كني تا خورشيد شوم . اي عشق من ! زمان در پرتوي رنگين گنبدت رنگ مي بازد و من اكنون در زمان گمشده ام . از ماذنه بانگ الله اكبر آسمان را تازه مي كند و همه ي صحن ها پر از هياهوي اشتياق زائراني مي شود كه در جست و جوي جايي براي ايستادنند. آه زمان ديدار به پايان رسيد ، چه زود گذشت فاصله ي وصال تا فصال ، انگار دقايقي پيش بود كه وارد حرم شده و نماز مغرب بجا آوردم و حال .....وقت آن است كه وضوي اشك بگيرم و دو ركعت نماز صبح بجا آورم .

 در دلم يك ستاره در حال حكاكي ست ؛ در قحط سالي محبت ، بارگاه رضاست كه دروازه ي مهرباني و رافت است .


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 14 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:34 | نویسنده : علی دل شکسته |

عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری
!
بعد از چند روز به دوستی
بعد از چند ماه به همکاری
بعد از چند سال به همسایه ای
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم . . .

 


 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 14 ارديبهشت 1394برچسب:, | 17:29 | نویسنده : علی دل شکسته |

تو فکر کردی من وابسته تو میشم

نه عزیزم وابسته چی تو بشم

اگر وابسته مریم بودم میدونی  مریم

یک زن نبود  یک  دختر  نبود

مریم  یک فرشته بود  میدونی یک فرشته

اون دروغ  نمیگفت   اون من رو تنها نمیگذاشت

برا مریم  پول  مهم  نبود

برا مریم مهم عشقش  بود  علی 

و اگر من مریم رو ستایش میکنم چون

صداقت داشت و تلفنش رو نمی بست

مریم گوشیشو همیشه روشن میگذاشت

من وابسته مریم نبودم من مریم رو می پرستیدم

تو فکر کردی که وقتی میگی  تو خونه میخری و  ماشین

ببخشید مگه من لختم و آس و پاس من همه چی دارم

جز یک محبت اونم مریم داشت و الان هم من مرده مریم و می پرستم.

پس میترای عزیز شما ها هنوز خیلی مونده تا نصف مریم بشید.

پس  بدون من هیچ موقع وابسته تو و زنهائی از جنس تو نمیشوم و نخواهم شد.

و اگر خواهرتو و خواهر زاده تو ترنم رو دوست دارم چون با من صادق بودند.

صداقتی که هر کسی سخته اون رو داشته باشه واقعا از خودم خجالت  میکشم

غیر از مریم کسی رو به دلم به عنوان یک عشق  و یک دوست و یک همسر راهش بدم.

خدا  از کسانی که من و مریم رو از هم  جدا  کرد  نگذره من میگذرم ولی حقمو خدا بگیره.

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 14 ارديبهشت 1394برچسب:, | 9:20 | نویسنده : علی دل شکسته |

واقعا دلم تنگه میدونید

اخه مادرم دو روزه تو آی سی یو هست

حالش  بده  حالش خیلی  بده واقعا که منم خواهرهائی مثه شما دارم

همش   شعار میدید و همتون  شعار میدید.

خیچ احوالی از مادرم نپرسیدید.

راستش دکترها میگن باید بره خارج   بره و اعزام شه.

راستش  شما هم که نیستید  همتون به فکر خودتونید همتون .

باشه بچه  دلم خیلی تنگه  مادر  نشان پدره اونم داره میره میره

سفر کنه  مریم رو برام بیاره و یا بره با مریم زندگی  کنه.


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 14 ارديبهشت 1394برچسب:, | 9:6 | نویسنده : علی دل شکسته |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • دوتا